خسته ام:)
از منت گذاشتن...
از اینکه بابا مدام میگه من واسه شما تو سرما و گرما کار میکنم میتونستم تو خونه بشینم و نرم سرکار.
از اینکه خداشاهده من ۲ تا خواسته تو زندگیم داشتم: طلا و لد تاپ که اونم خودم خریدم.
بابا وضع مالیش خوبه ولی علاقه داره فقط بریزه تو حسابش و رقم بالاشو نگاه کنه و کیف کنه.
تو خرید خوراکی و لباس خیلی خوبه ولی بقیه چیزا اصلا
من کمد ندارم لباسام تو چمدونه:)
تخت و... که هیچی
خونمون قدیمیه روم نمیشه دوستامو بیارم
اگه نداشت و وضع این بود ناراحت نبودم، داره و خرج نمیکنه
من اصلا اهل خرید لوازم آرایشی و کاشت ناخن و لیزر نیستم
کلا ۱۵۰ پول اصلاحمه که از حقوق خودم میدم
شارژ و نت و همه چی با خودمه
خسته ام بس که بابا منت نون دادنش رو گذاشت سرمون
بس که هیچ وقت نفهمید من چقدر به مهر و عاطفه پدری نیاز دارم
خسته ام بریدمممم دیگه نمیکشممممم
من هیچ وقت دوست پسر حتی مجازی نداشتم اهل پارتی و مهمونی و... نبودم
سالی یه بار میخوام برم همایش مولانا یا حافظ باید کلی التماس کنم... انقدر که محدودم
مدام باید توضیح بدم بابت خواسته هام
من یه روزی دیگه نمیتونم ادامه بدم
همین الان هم زنده نیستم:)))