قبلا با ی پسری قرار بود بیاد خواستگاریم کلا همه حرفامونو زدم تا بیشتر آشنا بشیم و واقعا امیدوار بود یا نبود نمیدونم ولی یهو به خودم اومدم عذاب وجدان بهم دست داد زدم بلاکش کردم از همه جا. مامانم از اون روز تا الان تا میاد و میره میگه آه اون پسره تو رو میگیره حالاببین.😑😑 اینم بگم من پسره رو نمیخواستم مامانم مجبورم کرد که آخرشم خودم تمومش کردم. پسره هم خوب بود سنگین بود و باشخصیت ولی خودم نمیخواستم. اینقد هم در مورد آینده باهام حرف می‌زد که چی میخوای چی نمیخوای چی دوس داری و.... نمیدونم چرا اینجوری شدم . ۲۳ سالم شده ولی دوست ندارم وارد رابطه با کسی بشم
دشمنت که نبود چرا بلاک کردی
بعدم میخواستی تموم کنی لااقل درست تمومش میکردی که حس بد نگیره
وا معلومه که دارن😐 به نظرم مامانت راست میگه
به احترام زمانی که برات گذاشت باید لااقل یه خداحافظی درست حسابی ازش میکردی ، برای آرزوی موفقیت و خوشبختی میکردی و بعد جدا میشدی
نه اینکه زارتی بلاکش کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز