این از من نیست از کسی شنیدم
من قبل از ازدواجم اذیت میشدم توسط موجودات ماورایی ولی بعد از ازدواجم این اذیت ها بیشتر شد مثلا یکیش که هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه این بود:
توی اتاق روی تختم رو به شکم و دسته باز ب خواب لذت بخشی فرو رفته بودم که یکدفعه یه جسم داغ رو توی دستم حس کردم هاج و واج چشامو باز کردم دیدم یه دست بزرگ حداقل دو برابر دست انسان با ناخون های بزرگ و گرد و حرارت زیاد توی دست منه با استرس شدید برگشتم ببینم صاحب این دست کیه که دیدم انگار مچ این دست مثل مار دراز شده و ادامه آن توی حمومه پایین اتاقه البته اشاره کنم به اینکه همسرم رفته بود سرکار زودتر ازمن و تنها بودم
همینکه اومدم فرار کنم یهو انگار همان دست با قدرت بی انتهایی ک داشت پشتمو صورتمو فشار میداد توی تشک تخت و هرچی دست و پا میزدم نمیتونستم فرار کنم هرچی اسم خدا و پیامبرا صدا میکردم فایده نداشت و اون فشار بیشتر و بیشتر میشد و قدرت فراری نداشتم تا اینکه احساس کردم بعد ۵دیقه فشار داره کم میشه با پا یه لگد محکم زدم انگار خورد توی دهن یه موجود که قشنگ خیس شدن پام رو احساس کردم انگار همون لگد محکم منو نجات داد و افتادم از تخت پایین و بسرعت فرار کردم توی هال و گیج و منگ نشستم روی مبل و بعد از یربع یواشکی سرمو بردم نگاه کنم خداروشکر دیگه چیزی نبود.بعد از اون اتفاق هم بختک های طاقت فرسایی رو تحمل میکردم با اتفاقای عجیب تره...