کشور غریب درس میخونم
چهار ساله قراره خونه بخرن اینجا البته من حق میدم گرون شده الان نمی تونن بخرن
یه زمانی خونه سه خواب بهترین جا اینجا زیر یه میلیارد بود
بعد همیشه منو بی پول میزارن
بیخیالن
از اول سال من رفتم خوابگاه یه ماه بمونم بعد با بچه ها خونه کرایه کنیم
قرارع یه چی بفروشن پول هم خودشون داشته باشن هم بدن به من
کلی هم وعده وعید دادن به من
موضوع هم فقط من نیستما نفروشن خودشون هم لنگ میموننن چون زندگی ها گرون شده
درواقع اول برا خودشون میخوام بفروشن ولی خب منم از اون ملک سهم دارن
منو فرستادن اینور چهار ماهه سرکارم گذاشتن
مامانم به خاطر دل خواهرانش نمی فروشه چون میخواد به اونا بفروشه اونام الان پول ندارن
منم اینجا تو خوابگاه واقعا اذیتم درسام خیلی سخته
هم اتاقم ساعت چهار صبح میخوابه چراغم کن دوازده خاموش کنم هر شب تق تق صدا میده
منم هر صبح دارم از کلاسم می مونم واقعا درسام سخته
نمی کشم محیط شلوغ بمونم
ولی مامانم خواهرانش براش اولویت هستن
بابام هم خیلی بیخیال هست
اصلا کار به هیچ چیز من ندارن
برم بیام با کی بگردم حتی منو بزنن بکشن کار ندارن
سرطان میگیرم تهش بخدا بس دق خوردن سهم منو بدن
منم اینجا کاری ازم ساخته نیست
فقط گولم زدن واقعا با آدم بیخیال نمیشه زندگی کرد ادمو پیر می کنن