من شوهرم رانندگی بلدنبود فرستادمش بره گواهینامه بگیره طلامودادم پراید خرید وای شوهرمو یادمیدا د نخریا هرروز خراب میشه بعد ب دختراش میگفت بخرید
فقط برلی اینکه منو توماشین خودمون نبینه
دانشگاه میرفتم سرکار میومدم جنگ میگفت چرا میره چرا خونه مادرش میره چرا عید اولین سال زندگیمون مشهد میرید همش قهر جنگ دعوا
شوهرمم ترسو میفتاد ب جون من
یادمه اینه شمعدون خریدیم بردیم خونشون درو روم بست
گفت چرا طلایی خریدی باید مثل دخترم فلان جنس میخریدی
حنابندان مامانم شام داد مارسم داریم پسر پول شام طرف خودشو بده گفت نمیدم منم گفتم هرکی سمت خودش شام بده مهموناشو گشنه آورد مامانم دید آبروریزی میشه به اونهم شام داد بلند شد جلوی همه داد زد نگیرید
آبرومون برد .امسال رفته بودیم ی شهر دیگه هم ویلا داره تابستونا میره من رفتم دم خونشون سلام علیک کنم درو کوبند رومن
بعد گله کروم گفت دنبال بهونه ای من ندیدم میای تازه کلی درو زدم وانکرد همسایه ها دیدن
خداازش نگذره
من چطور روز مادر برم پیشش