رفتیم مغازه خرید کردیم بعد شوهرم رفت حساب کنه یه آشنا رو دید احوال پرسی کرد و اینا منم رفتم تو مغازه چرخ بزنم ببینم چیزی میخوام باز یا نه . ک شوهرم گفت حساب کنم؟؟
اون بنده خدا فک کرد شوهرم منظورش با اونه ک تعارف میکنه حساب کنم برات و اینا . گفت نه ممنون بزرگوارین چاکرم نوکرم تاج سری داشت میگفت ک من گفتم آره حساب کن چیزی نمیخام . بیچاره فهمید شوهرم با من بوده ن با اون آب شد سریع رفت وسایل خریدش هم گذاشت رو میز 😂😂😂😂