منم مثل شمام
بچهام سه هفته اس مریضن انقد براشون حرص جوش زدم ک خودمم مریض شدم
دقیق ۷۲ روزز فیکس غذا نخوردم تا امشب از بس حالم بد بود
جون ندارم رو پاهام وایستم اما بخاطر بچهام یکسره در حال بدو بدو ام ک گرمشون نباشه سردشون نباشه تب نکنن
هرمهمونی دعوت باشم قبلش به این فک میکنم بچم لباس خوب و آبرومند داره یا ن
اما یک عروس خاله ای داره شوهرم پووف
انگار ن انگار ک بچه داره
بچش با بچه من سه ماه اختلاف داره
الان بهم پیام داده بچت خوب شده سرما خوردگیش میگم نه زیاد
میگم پسر شما چی
میگه انقد حالش بده که نمیتونه نفس بکشه تا این حد حالش بده میگم فلان دارو رو بده میگه هرچی دارو کمتر بخوره بهتره😐
یک مهمونی دعوت بودیم یکماه پیش داشت میرقصید بچش گریه میکرد گرفت زد تو گوشش گفت انقد زر زر بزن تا جونت دراد باز من دلم سوخت رفتم بغلش کردم اما مامانشو میخاست اصلا خیلی دل سنگه نمیدونم خدا برای چی به همچنین آدمایی بچه میده