امسال من میخواستم زمدگیموتغییربدم
همزمان ارشدمیخوندم ومیخواستم ادمینی هم یادبگیرم
سراینا خیلی استرس داشتم
تااینکه بخاطراسترسم تصمیم گرفتم ارشدو ول کنم مادرم خیلی سرش ناراحت شد
این وسط پلی کیستیک گرفتم نمیدونم ایناازاسترس دراومدن یاچی....
بعدمن هی عصبی میشدم غرمیزدم بخاطراینکه به معلمی هم علاقه ندارم سراینکه تعطیلات تابستون داره تموم میشه ونزدیک مدارسه خیلی استرس کشیدموگریه کردم
یه اتفاقایی هم تومدرسه افتادبامدیربحثم شدسرسرویس میگفت بایدباسرویس من بیایوکلی اذیت شدم سرش.....
اونموقع هم بخاطراتفافایی که افتادخیلی غصه خوردم
بعدش ازتابستون میدیدم توی ماه من هی هربار۵دفعه پریودمیشم
رفتم زنان دادازمایش گفت پلی کیستیک داری ضدبارداری نوشت ایناروکه خوردم افسردگیم دوبرابرشد....
حالا هیچ حسی به کسی ندارم همش احساس میکنم همه ازم متنفرن
خیلی احساس تنهایی میکنم نمیتونم باکسی راحت باشم حتی باپدرومادرم....