2777
2789

یه شب با رفیقم خوابیدیم که یه سایه از دم در اتاق رد شد هم قد خودم بود تا یه جایی رفت بعد ناپدید شد به رفیقم گفتم گفت توهم زدی😐یه بارم یه صدا انگار از تو لوله میومد اسممو صدا زد بازم کسی باور نکرد.....شما چی؟

شاید انسان نیستم🧋

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

من بچه بودم یه اتفاقی واسم افتاد ، خلاصه بگم یه روز مامان بابام داشتن حرف میزدن اینا پشت در حیاتمون که شیشه ای بود یه چیزی دیدم شبیه انسان و میمون دم داشت دستاش رو چسبوده بود به در منم زدم زیر گریه بعد فکر کنم ۶ یا۷ سالم یود بابام برد منو تو حیات نشون داد چیزی نیست ولی من قبلش دیدم که از دیوار رفت بالا...

گربه سیاه بالای درخت صدا در میوورد آبجیمو صدا زدم تا اومد گربه اومد پایین ولی کش میومد یعنی تهش بالای شاخه بود ولی سرش به زمین رسید و من گریه کردم تا خود صبح آبجیم منو تو بغلش خوابونده بود در حالی که خودم دوتا بچه و خودخواهرم دوتا داشت ولی ما دوتا تو بغل هم خوابیده بودیم

من حرفامو شاید بقیه باورنکنن ولی خانوادم میکنن

من همین دیشب شکم ب بالا خوابیده بودم یهو ازخواب بخاطر تکونای شدید بدنم پاشدم

جوری ک فکرمیکردم زلزله اومده ک اینجوری تکون میخوره تنم

بعد انگار این ک یکی بازومو گرفته بود هی تکونم میداد توذهنم گفتم کسی اینجاست انگار تو ذهنم بهم پاسخ داده شد وایسا ببینم کی اینجاست بدنم از تکون‌وایساد ولی بعد چن ثانیه دوباره بشدت تنم تکون خورد

جوری ک الان شونم درده بعدبدنم قفل کرده بود کاملا بیداربودم انگار چشمامو با نخ دوخته بودن

بعدهرکاری میکردم نمیتونستم بگم اسم خدارو بگم

هرچقدر ب اسم خدافکرمیکردم بیشتر تکونم میداد بعد کلی بدبختی تاتونستم بیشتر ب اسم خدافکرکنم رها شدم اراین تکونای شدید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792