مادرشوهرم میگه ما برای تو سنگ تموم گذاشتیم

یا مثلا رخت داماد شوهرمو میبردن بهترین مغازه بالاشهر مامان بیچارم برای مثلا ریش تراشی که ۱ تومن پولش بود ده برابر هزینه میداد .ولی منو بردن پایین شهر چرا چون جاریم گف اونجا خوبه .حسرت همه چی به دلم میزاشتن  رفتیم لباس عروس انتخاب کنم حتی نزاشتن خودم انتخاب کنم منم قاطی کردم گفتم اینو نمیخام زشته شوهرم دعوا کرد گف اینا ناراحت میشن عب نداره .

یا مثلا جهازمو بردم کلی عیب میزاشتن روش خرید میرفتیم طلا بخریم یا هرچی جاریمو شوهرم انتخاب میکردن بازم .هر سری کلی بحث میکردیم یه بیرون میرفتیم جاریم کلی نیش میزد مادرشوهرمو یاد میدادن .میگفتن تنها میرن به نا بگن باهم بریم چی میشه .

.خلاصه لباس اینا من خیلی کم برداشتم عروسی آرایشگاه هم طبق معمول همیشه اونجا که من میخاستم برم نشد .

....کلا خیلی کم هزینه کردم .شش ماه هم با مادر شوهرم یه جا زندگی کردم ...هرچی میخریدم هرجا میرفتم به هزاران نفر جواب. میدادم دیگه شر کردم گفتم برا عروسی من کلیپ باغ و البوم میخام اونم البته دلخواهم نشد ولی خوب .

حالا بعد دوسه سال شوهرم که میبینه وسایل هروز یکیش خرابه تازه متوجه شده .من میگفتم جنس خوب بخر برای چی بوده البته هنوزم اونو افریته رو دوس دارنا ولی دیگه شوهرم مثله قبل بهش بها نمیده .

حالا اونم حسودیش گل میکنه هر دفعه چیزی میخرم یا جایی میرم سریع انجامش میده من باشگاه رفتم سریع اومد همون باشگاه پیش من البته بعد یه ماه فرار کرد . تا دید زبان میرم اونم میره خیاطی رفتم اونم تو خونه چنتا بدون الگو دوخت .حالا هم شیرینی پزی میرم سریع رفته وسایل خریده اونم  .نمیدونم چرا اینقدر حسودی میکنه .خودش ماهی چند دس لباس میخره کلی پول بابت انواع کلاسا میده ولی من تا یکاری میکنم اونو زیاد میبینن هعی پیش شوهرم میگن ولخرجی ولخرجی 

من واقعا نمیدونم چیکار کنم  هرچی میکنم یه چیزی میگن بهم مدام عروسی رو میکنن تو سرم 

بعد اخع اصلا یه قرون اینا خرج نکردن باورت نمیشه نه کادوی سر عقد دادن نه پاگشام کردن نه کادوی عروسی دادن نه جشن عقد دادن . کله هزینه هارو هم شوهرم از پس انداز و جیب خودش میداد دریغ از هزار تومای که باباش داده باشه

الان گفتم خو خوب شده اون موقع سنم کم بود هرسری هم دعوا میکردیم قهر میکردم حسرت همه چی به دلم موند مامان بابام هم میگفتن عب نداره مدارا کن شوهرم همش میگف اینا ناراحت میشن .انا حالا بعد چند سال ادم  شده دیگه منم اختیار دست اونا نمیدم گفتم تا کی اونا ناراحت بشن