انگاری هرشب میرم تو قبر صبحش مث مرده متحرک میرم دنیال درس و کار.... مث ربات رباتی که احساساتش نابود شده هیچی نمونده
تیکه های قلبمو کنار هم میزارم و میگم من با این قلب پاکم دوسش داشتم
آیا کارمایی هس؟ چرا اینقد دیر؟
آیا اون حق داشت موهامو از بین ببره؟ موهایی که تیکه های وجودم هستن؟ موهایی که قیچی کرده بودم؟ ادم مگه تیکه های وحودشو قیچی میکنه؟ شایدم کرد برای قلب وجودش تیکه هاشو فدا کرد
عدالتی هم هست؟ کو؟ کجاس؟
بعد دو ماه که با بی رحمی ولم کرد دو هفته التماسش کردم دو هفته هرروز اشکمو در میاورد بعد منو میگرف تو بغلش که مثلا اره من سنگدل نیستم 😭😭
اخرین بار حرفای زشتی بم زد توهین کرد ... ولی من التماسش میکردم قولاشو یادش میاوردم میگفتم این چه حرفاییه که میزنی اخرش گف دیگ برو و مسدودم کرد
هنوز که هنوزه توی ذهنمه
قبل خاب خاطراتشو دونه دونه مرور میکنم من گناه ندارم؟
هرروز جلو چشممه با یکی دیگه
همیشه زل میزنم بش نگاه میکنم بی توجه به عواقبی که دارع
دوس دارم کنار من باشه منو بغل کنه نه اونو
حس میکنم دارم خاب میبینم کابوسی که تموم نمیشه 😭
حالم خیلی بده خیلی
میرم تو شوک ساعت ها با خودم فکر میکنم که دلیلش چی بود ولم کرد مگه چیکار کرده بودم
ینی خدا میبینه منو؟
وسط هزار تا گرفتاری اونم شده یه مشکلم
باید همه کارامو بکنم به اونم فک کنم
پیاماشو از اول میخونم به اخرش که میرسم با خودم میگم اون همه عشق تهش چی بود؟ این حرفا؟ این ممکنه؟ اون همه قولاش؟
حق من اینه؟ اون نباید سهم من باشه؟ وقتی که کنار اون ادم داره ازش سو استفاده میشه
در اخر مجبورم تحمل کنم چون ادم ضعیفیم چون ترسو ام چون توان کشتن خودمو ندارم
من بهش گفته بودم ادم ضعیفیم گفته بودم
شایدم یه روزی تحملم تموم شه بیخیال هرچی شم
ولی نمیبخشمش نه اون چنین حقی نداشت
نمیدونم نمیدونم سرنوشتم چی میشه اخرش
خودمو سپردم دست زمان دست سرنوشت........
....... "آری عشق زیبا می کُشد جان آدمی را..:)) 💔