هیچ وقت اعتماد به نفس نداشتم خودم رو نشونش بدم میگفتم این همه دختر خوشگل من کیام این وسط :")
چقدر گریه کردم وقتی فهمیدم رل داره
دل رو زدم به دریا :)
رفتم سمتش :) اولها هیچی بینمون نبود :) خیلی خیلی دور بودم :) همینکه اسمم رو میدونست کافی بود :)
تا بعدش شروع شد :")
اولا فقط در حد اینکه خب سطحت خوبه ! خب فردا زنگ میزنم بود
و امروز به جایی رسید که متوجه بود که کلاسش رو نبودم :)
جملهای که همیشه تو پیام بهم میگفت رو بهونه کرد و زنگ زد :) یک دقیقه درباره کار بود و ۵ دقیقه درباره اینکه مواظب خودم باشم و میخواد بره سفر :)
بلاخره فهمیدم مخاطب آهنگاش منم :) این بار بیو که گذاشتم انگلیسی نبود :) سرچ کرد ! یه آهنگ پیدا کرد :) و بعد گذاشتش :)
ولی دیره :) دلم نمیخواد دعا کنم مهاجرتش کنسل بشه :) میدونم زحمت کشيده :)
ولی خوشحالم که یه ذره هم که شده درگیره 🥲❤️
و خب راستش رو بگم؟ خوشحالم که اون دختره تو ذهنش نیست :)
ولی شاید همراه بهتری باشه واسش :)
همیشه عشق کافی نیست
بعضی وقتا کار با دوست داشتن ساده هم راه میفته