من زمانی که سنم زیر ۱۸بود
چون اصلا دروغ نمیگفتم وب هیج کس حسادت نمیکردم خلاصه ادم پاک بودم هر چی دعا میکردم یا نفرین میکرفت
یکباز زمان دبیرستان امتحان ادبیات داشتیم نهایی بود من نصفش زو خوندم میخواستم شب بیدار بمونم بقیه اش رو بخونم خوای موندم
خلاصه با تمام وجود دعا کردم حداقل پاش شم
سر امتحان تو بعضی سوالات حس میکردم یکی داره جواب رو تو گوشم میگه..۱۸.۵شدم هنوزم اون صدا یادمه البته صدا نبود…مثل این بود با خودت حرف میزنی..
اونم جواب سوالاتی که من اصلا اون درس ها رو هیچ وقت نخونده بودم…
الان نه دعام میگیره نه نفرینم💔