2777
2789

من جایی کار میکنم فقط من خانمم بعد هوا خیلی سرد بود بابامم ماشینش خراب شده بود همکارم گفت میرسونمت من و سه تا همکار آقام که آدمای خوبی هم هستن سوار ماشین شدیم تا من رو برسونن خونه پدر بزرگم بعدش سر کوچه عمم رو دیدم گفتم ای واای حالا میگه اینا کین بعد رفتیم جلو در عموم داشت ماشینو میزد تو گفتم برو جلو الان میگه اینا کین بعدش خدافظی کردم و کلی خحالت کشبدم گفتم چرا اونطوری گفتم‌اخه

کلا اشتباه کردی که سوار شدی

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792