من دوبار کورتاژ کردم اولی ساعت ۴اومدیم خونه شبش ۱۰تامهمون داشتم بلندشدم شام درست کردم مهمونام اومدن حتی لحاف تشک خودشونم جمع نکردن
دومیم امروز ساعت۱۲ازبیمارستان اومدم بااون حال خونریزی و حال روحی داغون فرداساعت۸صبح ۲۰۰نفرمهمون اومدن خونم سالگرد مادرشوهرم بود خواهرشوهرام گفتن اقایون بندازیم خونه ی شما.جالب اینجاس تومهمونیم ب احدی نگفتن من سقط کردم.
الانم ۱۷روز دیگه بچم بدنیامیاد ب خواهرم و مامانم گفتم فقط ی نفرتون بیاین اونم ففط ده روز جشن دهم بچه رو گرفتم نخودنخود هر ک رود خانه ی خود