من ۲۱ سالمه و ۲ ترم از کارشناسی ام مونده
یه مدته خانوادم عجیب گیرشون افتاده به ازدواج کردنم و بابام دائم بهم میگه ازدواج کن اوایل به لحن شوخی که کی میخوای شوهر کنی بری
دیروز بحثمون شد با داد و تو گوشی بهم گفت من میخوام برم دنبال زندگی خودم شماها مزاحم منید زودتر گمشو از این خونه برو(:
بخدا خیلی دلم شکسته خیلی
از طرفی کسی هست ک خیلی همو دوست داریم و قصدمون ازدواجه ولی اون هم سن منه و پدر نداره ینی واقعا داره از صفر زندگی میسازه شرایطشو نداره بیاد خواستگاری بیاد هم خانوادم رد میکنن بخدا موندم دارم دیوونه میشم
من اصلا قصد ازدواج ندارم از همه مهم تر کسیو دوس دارم