لطفن نگید برای شکم کسی جایی نمیره چون این یه نوع احترام به مهمونه ببخشید اگه طولانیه خانوما ما دیشب دعوت بودیم غیر ما بقیه برادرا خواهرا بااین برادر قهر بودن من از روز اول عروسشون شدم فقط دوری کردم چون بشددددتتت حاشیه دارن ریزه گیرن بخصوص مرحوم پدرش تااینکه عروسی پسر جاریمه شوهرم اینقد باهاشون صحبت کرد اینارو اشتی داد اینم بگم جاریم خیلییی چرچیلو موذیه حتی با خواهرای خودش سازش نداره پاکشای من بهم بالش اینا داد میخواس دهن کجی کنه به مادر شوهرم حالا بگذریم دیشب جاریم همرو دعوت کرد بعد ۵ساااال هم اینکه عروسشو ببینن برای اولین بار من میدونستم مخصوصن خوب پذیرایی نمیکنه حتمنن املت هم میذاره دیدم جوجه درس کرده نمیدونم مال بعدازظهر بود یاکی بود چون داغ کرد خیلیم روش سوخته بود با املت با یه خورشت محلی که من اول فککردم اش رشته ش هیچکسمممم پانشد کمککنه شوهرم کمککرد سفره انداختن دیدم خواهرشوهر بزرگم ته دیگ گرف منم یکم ته دیگ گرفتم با املت من گفتم بعد پنج سال اینم شام اشتی کنون نباید اینو میذاش اخه خانواده شوهرم خیلی به مهمون اهمیت میدن اینو بی احترامی میدونن دیدم جوجه خیلی اضافه اومد خورشت محلیو کسی نخورد شوهرش انگار خجالت کشید گف شماها نخورذین من باید هرروز بخورم تا یه قابلمع تموم شه به شوهرم گفتم اگه مادرت درمورد غذا گف بگو نه مامان خیلی خوب بود که نذار دوباره قهربشه چون مادرشوهرم یبار گفته بود هروقت ما میریم اونجا یاد صرفه جویی میوفته من منتظر پس لرزه هاشم همش اعصاب خوردیای خونوادش مال ماس😞بنظرتون بد بود غذاش برای کسی که پنج ساله نیومده؟