دیشب یه دعایی پیدا کردم میگف قبل از خواب بخونید سرنوشت خودتونو توی خواب میبینین
منم خوندم خوابیدم
هی چند بار خواب دیدم بیدار شدم
اول دیدم با همسرم تو دادگاه هستم و دعوامون شده توی دادگاه عمه ی حسود همسرمم حضور داره ما دعوامون اونجا اوج میگیره و من یه سیلی به همسرم میزنم
انگار میخواستیم جدا بشیم ولی از اون مکان که اومدیم بیرون خوب و خوشحال بودیم
این عمه که گفتم خیلی سر ما حرص میخوره و حسادت داره
کسی میدونه تعبیرش چیه؟؟
من بعد از این خواب بیدار شدم و دوباره خوابیدم یه صحنه های دیگه دیدم
خواب دیدم با دوستم داریم از یه مکان رد میشیم اونجا مثل مدرسه یا اتاقی بود اولین چیزی که واسم جالب بود عکس بچگی خودمو اونجا دیدم
تا خواستم اون عکس رو نشون دوستم بدم اتفاق بد افتاد
میگفتم که اون در رو نگا روش عکس منه حرفم تموم نشده بود
برگشتم پشت سرمو نگا کردم یه روباهی رو دیدم تو زیر زمین قایم شده و منو نگا میکنه منم گفتم فرار کن روباه اینجاس
دوستمم رفت سمتش درو باز کرد یه یهو یه عالمه مار و پرنده از اونجا در اومد چند تا مار سیاه و پرنده
من با یه چاقو یکی از مار هارو کشتم
یکی از پرنده ها مار خورد
روباه تبدیل به مار شد
حیوونا هی تبدیل به مار میشدن مار ها همشون سیاه بودن
خیلی خیلی ترسیدم اومدم تاپیک بزنم کمکم کنین کسی میدونه معنی اینا چیه آخه دعا هم خوندم که سرنوشتمو ببینم اما تو خوابم این صحنه هارو دیدم