خداوند عادل نه بمن
مادر. داد نه پدر نه خواهر نه برادر نه شوهر بدرد بخور
من تو ازدواجم اشتبا کردم
ولی میخام اینو بگم با شرایطی که داشتم اشتباه
میکردم حتما
یادمه روز عقدم به مادرم گفتم مادر بذار مهریه
سکه بذاریم گفت نه نه بهم میخوره
چون فقط میخاست من از اون خونه برم
الان با این مرتیکه هم هیچ اینده ایی ندارم
یه زنذگی فوقالعاده سخت با مردی که
اصلا همو نمیخایم میخوام بگم
اگه منم مادر دلسوزی داشتم هبچوفت ابن بلا
سرم نمیمود اون روز یه خانم امد ارایشگاه یه
پسر کوچولو داشت انقد ناز بود که خدا میدونه
چقددد دلم خواست اما با ابن شوهر که هبچ امیدی
بش نیست همون بهتر که به حسرت باشه
نمبخام بچم اذیت بشه نمیخام از پدرش خجالت بکشه
پسر عزیزم مامان عاشقته تو نباید به این دنیا بیای
کاش میتونستم حسمو بگم
شرایط مالی داغون
خانواده هامون داغون
تصمیم درستی گرفتم مگنه؟؟؟