رفتار عجیب مادرشوهر

آخ چقدرررر مث مادرشوهر عنه منه 😣

اونم هی از شغل بابام و درآمدش میپرسه خواهرم یه مدت رفت تو محله ی پایین شهر (حالا مادرشوهرم خودش روستای دور افتاده زندگی میکنه😐) بعد هی میپرسید خواهرت نرفته محله ی بهتر؟ چرا رفته اونجا زندگی میکنه؟ یا داداشم بالای طبقه ی مامانمینا خونه ساخته بخدا انقدر خونش خوشگله و دلبازه یه خواب داره پذیرایشم ۴تا فرش 12متری میخوره حموم و دستشویی با کلاس آشپزخونش بزرگ و کابینت کشی های کلاس کرده... و شیک ساخته شده یه دونه هم بچه دارن.... بعد یکسره یعنی هر سری میرم میپرسه که داداشت هنوز اونجاس؟ سختش نیس؟ جاشون بد نیس؟ خونشو دیده ها باز میپرسه عن خانم... و خیلی سوالای رو مخ دیگه

آهان من دو سه سال پیش از دهنم در رفت سراغ بابامو گرفت گفتم انگشت پاش درد میکنه بعد هر سری میپرسه خوب شد دیگه؟ 😐😂😂

مطمئنم از بدبختیمون خوشحاله... من یه جاری دارم یه روز مريض شده بود بعد مادرشوهرمم خونشون بوده جاریم به برادرشوهرم گفته بود یه نوبت بگیر منو ببر دکتر برادرشوهرم گفته بود جمع کن خودتو من از این پولا ندارم که بخوام خرج دکتر زن بکنم مادرشوهرمم بخدا اینا رو واسه من تعریف میکرد یعنی ذووووق داشتااا ولی مثلا میخواست خودشو مظلوم نشون بده میگفت بنده خدا فلانی شوهرش اصلا بهش اهمیت نمیده