من باردارم دیشب همسرم سرکار بود مادرم اومده بود خونهامون بهش گفتم بیا رو تخت پیش من بخواب گفت نه تو پذیرایی با داداشم میخوابه دیگه من اومدم خوابیدم یه ساعتی گذشته بود طفلکی عذاب وجدان گرفته بود بیاد پیش من بخوابه خونه هم تاریک بود یهو از خواب پریدم دیدم یه چیزی رو سرم وایستاده انقدر جیغ زدم همهی بدنم میلرزید خدا کنه باعث نشده باشه بچهام اتفاقی براش بیوفته😭😭
حالا چیکار کنم
خدااااجونم شکرت بابت همه دادهها و ندادههات خواهریا کاش یه صلوات مهمونم میکردین بلکه خدا کمکم کنه😘🙏
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آره واقعا توی عمرم به اندازه این چند مدت ترسو نبودم به هر صدا و اتفاقی واکنش نشون میدم
عادی عزیزم. منم دوماه هستم می ترسم از همه چی. چند روز پیش چیزی نمونده بود درجا قلبم وایسه و بچه بی افته استرس شدید. برام زنگ زدن ترسوندن منو فک کردم یکی مرده فک کردم خانواده و شوهرم اتفاقی افتاد براش