اونشب من گفتم دو تا کیک بپزم یکی رو میزم خونه مامان ببرم یکی رو هم بزارم شوهرم تو راه با دوستش بخوره
اولی رو درست کنم از بوش که شوهرم تازگیا عمل کرده خیلی اذیت شد دیگه درست نکردم
همون اولی رو ریختم تو ظرف
بعد هم میخواستیم راه بیوفتیم آروم به شوهرم گفتم ایند من نمیبرم میزارم تو ببر اونم تعارف کرد که نه
بعد هم گذاشتم تو ماشین برنداشتم جلو دوستش هم دیگه روم نشد بگم
بعد منو گذاشتن خونه مامان
بعد ۵ دقیقه شوهرم زنگ زد کیکو جا گذاشتی
گفتم خودم گذاشتن شما بخورین گفت ما نمیخوریم میارم گفتم نیار
ولی ۵ دقیقه بعد آورد داد
الان حس میکنم زشت شده آبروم رفته