یه سری آدما هم سن و سال من یا از من کوچیکتر به هر چی که میخوان میرسن کار نمیکنن راحتن همش تفریح و مسافرت و خوشی دارن
اونوقت من تا حالا یه بار تو عمرم مسافرت نرفتم کلی ارزو به دلم مونده کار میکنم خسته میشم
چرا آخه
دارم واقعا حسرت میخورم دلم میخواد تا جوونم بهم خوش بگذره شاد باشم
سر پیری به چه دردم میخوره 😔
قلبم واقعا شکسته 💔
احساس میکنم اصلا زنده نیستم فقط دارم با روزمرگی میگذرونم همین