بابای من میره توی فریزر.. هرروز داستان داریم باهاش😔 مامانم از دستش پیر شده.. صبح به صبح باید بلند شه آبجوش بیاره. آقا رو از فریزر دربیاره روش ابجوش بریزه که زودتر یخش باز بشه وگرنه اگه دیر بشه بعدا کلی دعوا و بزن بزن داریم😔💔
نمونه اش امروز.. مامانم دیر بیدار شد یکم طول کشید. وقتی که یخ بابام باز شد بلند شد هممونو زد😭 شوهرخالمم میره توی کشوی لباسا میخوابه. خالم خیلی ناراحته میگه توی خواب آب دهنش میریزه روی لباسا هرروز باید لباسا رو با دست بشوره😭
خواهرمم یه خواستگار داشت میگفت یا باید توی جامدادی بخوابم یا لوله آب
خداکنه شوهر آینده ام حداقل بره توی یخچال که مجبور نشم آبجوش بزارم.