اگر میخاین بگید چقدر بی ادبی و فلان نیاین تاپیک من چون شما خانواده بد ندیدین .
از سن کم بعد ازدواج مجدد مادرم بعد فوت بابام دلشون میخاست زودتر ازدواج کنم من . از سمت مامان و شوهر مامانم هم خیلی اذیت میشدم .
الان ک شاید بخوام ازدواج کنم و تو آشنایی با یه پسر هستیم و ممکنه بخایم چند روز دیگه بریم آزمایش خون .
من ب مامانم گفتم چون پسره خودش اینجا نیست و معلوم نیست اصلا کی بیاد شهر من نمیتونم وقت آرایشگاه بگیرم ( برای شب بعد آزمایش خون که بخوان انگشتر نشون بیارن) گفتم مامان فقط از نزدیک ها دعوت کن و بگو دایی و خاله های خودم بیان من ک لباس نگرفتم آرایشگاه هم نرفتم دیگه ب دایی و عمو و خاله های خودت نگو بیان. اینا برا عقد میگیم خحالت میکشم که من ساده باشم