اینجا خیلیا میشناسنم،کمکم کردن،خواهر و مادر بودن برام.
من از دست دو نفر که تهدیدم میکردن شکایت کردم،ماموری که قرار بود کارامو پیگیری کنه،اینبار اون آتوهام افتاد دستش و تهدیدم کرد.
بگذریم که این بین ازدواجم با نامزدمو بهم زد و به شدت سر این قضیه حال جفتمون گرفتست.
از ترس پسره نمیتونم برم بیرون، نامزدم حلش کرد و کسی از خانوادم نفهمید.
هر روز زنگ میزنه به نامزدم که بهتره بگیم نامزد سابق، بهم تهمت میزنه بدمو میگه ،اینا خیلی خیلی بیشتر از تهدیدای به مرگش اذیتم میکنه🖤🖤رفته پیش خانواده نامزد سابقم فیلمای شخصیمو رو کرده حالا هی بیا بگو اینا برای چند سال پیشو قبل نامزدیه🖤نامزدم همه شو میدونه الانم باهامه تنهام نمیزاره ولی یه گره خیلی بزرگ افتاده تو ازدواجمون🖤
لطفا ،میشه اگه به دلتون افتاد،ما دو تا جوونو دعا کنین کسی کاری به کارمون نداشته باشه برگردیم بریم سر خونه زندگیمون؟🖤ممنونم دوستون دارم
قابل توجه کسایی که میگن داری داستان میبافی،من حالم گرفته و وقتی کسی اینجا نمیشناستم دلیلی برای دروغ ندارم،بیشتر کاربرام منو میشناسن و الان آخرین چیزی که نیاز دارم زخم زبونه