هرروز خودشو خونمون دعوت میکنه اونوقت سه ساله یکبار مارو دعوت نکرده و تواین سه سال من یکبارم خونشون نرفتم.
هرسری هم میاد من و مامانم بحثمون میشه مثل امروز عذاب وجدان میگیرم😔
اصلا خیرخواه نیست و فقط دنبال اذیت کردنه با بقیه بچه هاشم کاری نداره کل مشکلاتش رو دوش خونواده ی ماعه اما بازهم از ما خوشش نمیاد بلاهایی سرمون اورده که هیچوقت از دلم نمیره کل بچگیمو نابود کرده تو عمرم فقط یکبار از مامانم سیلی خوردم اونم سر این آدم بوده و مامانم نمیخواد قبول کنه مامانش به دردنخور ترین آدمه.
حسرت خونه ی مادربزرگ رفتن و شب نشینی مونده رو دلم،حسرت محبت از مادربزرگ مونده رو دلم