سرطان متاستاز مامانم هرروز داره بدتر میشه شماروبخدا پربازدید کنید دعاهازیادشه صفحه 6

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3503

دوستانی که میاید پربازدید کنید ♥️

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/23

|

01:38

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

ممنونم

1403/09/23

|

01:38

نگاررها

عضویت: 1400/09/11

تعداد پست: 6304

یاد اون دختر بچه ای که توی ترکمن صحرا گم شده بود بعد از چند روز پیدا شد، خدایا درستش کن.

دوست عزیز، به اندازه آدمای دنیا نگرش متفاوت وجود داره، اگر مخالفی نظرتو برای خودت نگه دار، ریپلای نزن، ممنون که احترام میذاری و درک میکنی.

1403/09/23

|

01:39

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

یاد اون دختر بچه ای که توی ترکمن صحرا گم شده بود بعد از چند روز پیدا شد، خدایا درستش کن.

الاهی امین

1403/09/23

|

01:39

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3503

@مامانارینروژین

@دختر_مهربونی_نیستم

دوستان یه صلوات میفرستین؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/23

|

01:40

2 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

@مامانارینروژین @دختر_مهربونی_نیستم دوستان یه صلوات میفرستین؟

ممنون گلم

1403/09/23

|

01:40

نگاررها

عضویت: 1400/09/11

تعداد پست: 6304

خدایا آگاهی رو قسمت همه کن، نذار با بدنشون تقاص پس بدن.

دوست عزیز، به اندازه آدمای دنیا نگرش متفاوت وجود داره، اگر مخالفی نظرتو برای خودت نگه دار، ریپلای نزن، ممنون که احترام میذاری و درک میکنی.

1403/09/23

|

01:40

2 نفر لایک کرده اند ...

نگاررها

عضویت: 1400/09/11

تعداد پست: 6304

❣️

دوست عزیز، به اندازه آدمای دنیا نگرش متفاوت وجود داره، اگر مخالفی نظرتو برای خودت نگه دار، ریپلای نزن، ممنون که احترام میذاری و درک میکنی.

1403/09/23

|

01:41

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

❣️

ممنپن

1403/09/23

|

01:42

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3503

@شیرکاکائوتونم

@cheesecake19

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/23

|

01:42

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

خدایا آگاهی رو قسمت همه کن، نذار با بدنشون تقاص پس بدن.

ممنون عزیزم

1403/09/23

|

01:42

مدیر استارتر

عضویت: 1402/02/10

تعداد پست: 2420

@شیرکاکائوتونم @cheesecake19

ممنونم

1403/09/23

|

01:42

هیچ_

عضویت: 1402/10/28

تعداد پست: 3503

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

1403/09/23

|

01:42

دختر_مهربونی_نیستم

عضویت: 1403/06/04

تعداد پست: 628

@مامانارینروژین @دختر_مهربونی_نیستم دوستان یه صلوات میفرستین؟

فرستادم

1403/09/23

|

01:43