با جاری که خیلی ازت کپی میکنه باید چیکار کرد

خب میدونم سلیقم خوبه 

من یه عمر وقت گذاشتم درباره دکوراسیون خوندم‌و تحقبق کردم بعد مثلا این بره اد همون مبل منو بخره بزاره خونش همون دکورو بزنه یا مثلا یه عمر درباره استایل خوندم و اون بیاد کپی من بپوشه نمیگم‌ نپوشه نمیدونم چی بگم یکم بدم میاد مخصوصا اینکه سال اول زندگیمه هنوز شده کپی من 

هنوز یه سال از عروسیم نگذشته تازه عروسم هیر سرم خودشو کرده نسخه ای از من رسما دوست داشتم خودم با عادت ها و شخصیت خاص خودم باشم 

جالب اینجاست ادم بشدت با استعدادیم ولی پی هیچیو نمیگیرم میخوام بکنم انگیزه موضوع رو هشت ساله من پی هیچ کاری نرفتم همش امروز فردا میکردم حالا که اون میخواد از من کپی کنه جوری خودمو ارتقا بدم که نتونه

امشب دیدم مادر شوهرم میگه ستایش نزاشت ظرف بشورم دیروز و اینا شوهرم گفت چه عجب کار میکنه ؟! مادرشوهرم گفت نه بابا قبلا هم کار میکرد ایام بارداریش کار نکرد 😑😐 عصبانی شدم چون این حرف دروغه اون منو دید کار کردن رو شروع کرد گفتم از قدیم گفتن هوو هوو رو خوشگل میکنه جاری جاری رو زرنگ اونم گفت عروس بزرگمون زهرا چقدر دختر خوبیه سرش پایینه کار خودشو تمیز انجام میده کاری به کسی نداره 😐 منطورس این بود توهم اینجور باش اینجوری کنترلمون مبکنن خلاصه 

با ایجاد تفاوت اول که بشدت به من رسیدن و منو دوست داشتن در اون ایجاد خسادت کردن بعد اون خودشو تبدیل به من کرد بعد حالا به من میگن خودش ابنجور بوده که من بیشتر کار کنم نگم به خاطر من بوده الانم الگوم عروس بزرگه میزارن غیر مستقیم یمگن مثل اون سکوت کن

من خیلی صبورم خیلی مهربونم ولی گاهی واقعاددیگه نمیتونم تحمل کنم مثل امشب که مادرشوهرم اومده میگه دیروز ستایش( یعنی جاریم) نزاشته ظرف بشورم شوهرم با تعجب گفت چه عجب کار میکنه؟! مادر شوهرم خندید گفت نه بابا قبلا هم کار میکرد فقط چون باردار بود کار نمیکرد امسالو 

درحالی که اون اینم از من کپی کرده رسما وگرنه ده ساله قبل من چرا دست به سیاهو سفید نزده

یه ساله اینجورم الان دیگه نتونستم تحمل کنم خیلیییی اتفاقا اینجورم اصلا نمیزارم حس بد و منفی درونم بیاد ایناهم که میگم‌دردودلهدنمیدونم امشب خیلی برام مهم شد این موضوع شاید چون باردارم حساس شدم 

شوهرم همه چیو‌ برام تعریف کرده ازش متنفر بود چون میگفت مادرم جلوش میپزه میزاره جم میکنه میشوره و اون هیچ گفت مادرم گناه داره اذیت میشه 

شوهرم خیلی دقیقه خیللی تیزیش توی این مسائل از زنا قوی تره 

جاری بزرگمم برام گفت در تین حد تنبلع این وسطیه که مادر شوهرمون زیر پاشو جارو میزده این پا می‌برده بالا جای تعارف کمک کردنش

چرا من اینجور نیستم یا چرا جاری بزرگم اینجور نیست این دیگه شورش در اورده

دقیقاااااا من از اولش متوجه شدم 

من وقتی تازه عروس شدم حسابییی اومدن بهم توجه کردن تحترام گذاشتن تعریف کردن و اون حسابی حسودی کرد الانم خودشو تغییر داده مثل من کرده که محبتشون رو بدست بیاره 

حالا امشب با مادر شوهرم اینا بیرون بودیم مادر شوهرم گفت ستایش نذاشته دیروز ظرفا بشورم خودش پا شده شسته شوهرم گفت عه چه عجببببب مادر شوهرمم خندید گفت نه قبلا هم کار میکرده این ایام چون باردار بوده نکرده ( کارد میزدی خونم در نمیومد چون اون ۱۰ سال عروس بوده یه لیوان جا به جا نکرده اصلاااااااا شوهرم برام گفت مادرم جلو دستش میپزه و میشوره و... و گفت مادرم گناه داره منم این سال اول عروسیم که تازه عروس بودم حسابییی کار کزدم گفتم گناه داره مادرشوهرم ) حالا میگه خانم کار میکرده  نمیخواد بپزیره تاثیر من بوده نمیدونن این دیگه چه مدل سیاسته  منم گفتم از قدیم گفتن هوو هوو رو خوشگل میکنه جاری جاری رو زرنگ گفتم خوشحالم که تاثیر مثبتی روش داشتم که سعی کرده خودشو ارتقا بده گفت عروس بزرگه زهرا سرش پایینه کار خودشو میکنه تمیییز هر وقت میاد ( غیر مستقیم یعنی توهم اینجور باش) من گول بازیشون رو نمیخورم مشکلم اینجاست نمیخوام تا موقع تعیین جنسیت بچم بگم باردارم وگرنه از الان میگفتم و کار نمیکردم گور باباشون میخواستم تو بارداری هم کار کنم هرچندالانم میکنم ولی الان نمیدونن باردارم میخواستم حتی فهمیدن هم کار کنم ولی میگم نکنم اخه چه موجودات مسخره ای هستن