تااینجا ک شوهرت قشنگ یه مشت دروغ بت گفته چون تا وقتی حس نباشه پسر بایه دختر حتی چت ام نمیکنه توام ب خیاله اینکه شوهرت فقط عاشق پیشه و قهرمانه خودته ب دختره حسودی میکنی
چقدم قشنگ با حرفاش مجابت کرده شوهرت
شما می گی باید مراعاتشو می کرد خوب مراعاتشو کرده بوده دیگه دختره آویزون بوده اینم نمی خواسته غرورشو بشکنه جوابشو می داده ولی بدون اینکه امیدوارش کنه که دختره خودش ول کنه بره. چه بسا همون موقع یعنی اوایل آشناییشون هم اگر می خواست ردش کنه، همچین واکنشی نشون می داد.خودت داری می گی دختره افسردگی داشته.شوهرت گناه داره اذیتش نکن. همه روانشناس نیستن که بدونن با یه آدم افسرده چطور رفتار کنن. شوهرت اشتباه کرده ولی گناه نه. خیلی کار بدی کردی بهش گفتی قاتل بی وجدان. اون خانواده هم که تو الان خونخواه دخترشون شدی، اگر خیلی خانواده بودن می رفتن افسردگی و کمبود محبت دخترشون رو جبران می کردن که دخترشون از پسر غریبه گدایی محبت نکنه. خودت گفتی خواهره اون شب فهمیده چقدر خوارش حالش بده ولی تخت گرفته خوابیده! کلا محبت موج می زده بینشون!
یعنی فقط همون شب آلپرازولام خورد؟ قبلا نمیخورد؟ چندتا خورده بود مگه؟
نمیدونم
فعلا اصلا یه حال بدی دارم
صبح خیلی حالم به هم خورد
تو عمرم این همه بالا نیاورده بودم
بقیشم خوابیدم رو تخت سقفو نگاه کردم
ولی خب خونوادش قطعا از آدمی که یه جورایی نقش داشته تو مردن بچشون نمیگذرن هیچ وقت
هرجور فک میکنم خیلی بد کرده خیلی
شوهرت گفته سه سال با یکی بوده تاحالام ندیدتش و اصلا هم دوسش نداشته و شما باور کردی؟!!!!!!!!!!!!!!
نه داروش بوده و پزشکم داده بود بهش
ولی کنار گذاشته بوده،چن تا داشته،اون شب دوباره میره سراغشون.در حد مردن و کما نخورده بوده ولی.
ولی من دقیق نمیدونم چقد خورده که گیجش کرده بود،تو بیمارستانم انگار از تو آزمایشش متوجه میشن
بعدم تو دوربین مداربسته راه پله فیلمش بوده که از بغل نرده پاگرد یهو تعادلشو از دست میده و میفته
کلا فیلمه واضح بوده و مشخصه چطوری افتاده
نگف ندیده
گف دو نفری همو ندیدن
فقط تو اکیپ و اینا
این قسمتو دروغ نگفته و میدونم که هیچ وقت دیت نرفتن
حالا دوس داشتنشو کار ندارم مهم نیس
قطعا نسبت بهش یه کم خارشو داشته حداقل
من مشکلم اینه که چرا تو آب نمک نگهش داشته و بازیش داده
بعد اصلا چرا اون شب بهش گفته من با کسیم
میتونس نگه واقعا
میتونس بذاره تو پیجش باشه
نه که انقد عصبیش کنه و تحریکش کنه
پس از خودشونم نگذرن که یه دختر افسرده با کمبود محبت تحویل جامعه دادن.
من موافقم که شاید شوهرت دختره رو یه جورایی تو آب نمک داشته و بی احساس نبوده بهش. ولی ازون جایی که هیچ قولی بهش نداده مقصر نیست.
رابطه احساسی که هیچی طرف نامزد می کنه، عقد و ازدواج می کنه بعد نظرش عوض می شه. دلیل می شه طرف بره خودشو بکشه؟ تازه خودت می گی خودکشیم نبوده، حادثه بوده.
شما با اینکارا فقط حس عذاب وجدان میدی بهش ک بشینه از الان تا اخر عمر ب اون دختر فک کنه
مهم نیس این مسعلع؟
اون ک زنده نیس بره حلالیت بگیره قهر کردی ک چی؟ زمان ب عقب برمیگرده مگه؟ مگه میخوای طلاق بگیری اینکارارو میکنی
ببین شوهرتو چه جوری شناختی بالاخره چند سال باهاش زندگی کردی؟ کلا از نظر اخلاقیات به استثنای این مورد به قضاوت شما چه جور آدمیه؟ اگر تا الان موردی نداشته، پس بدون بی خیالیش نسبت به مرگ این دختر برای اینه که اولا کوچیکترین حسی بهش نداشته ثانیا کوچیک ترین تقصیری از نظر وجدانی برای خودش قائل نیست
اینم که انتظار داری توی اون مقطع روابطتون برای مرگ اون دختره عزا می گرفته، غیر منطقیه چون پسرا این قدرا احساساتی نیستن.
