دوسش دارم خیلی یه دقیقه موقع خوابش ببینی چیا می گه توخواب قلبت وایمیسته نگاش می کنم انگاری این ازیه نوزاد مادرش ودور کرده باشی اون می یادجلوی چشام اون بخوابه من فوری ازش دور می شم حرفایی که توخواب می زنه رونشنوم
برادره من تابستون تصادف کرد بطوری که همون شب که انتقالش دادن به بیمارستان به ما گفتن تاصبح تموم میکنه وتوی سرش چندتا لخته خون هست...ولی لخته ها بطوره معجزه آسایی جذب شدن خوده دکترا باورشون نمیشد ۳۳روز توی کما بود هردفعه میبردنش سیتی اسکن وبرش میگردوندن توی آی سی یو ومیگفتن لخته ها کمترشدن چه روزا و شبایی به سره ما گذشت اینقدر نذرو نیازکردیم ودست به دامن ائمه شدیم دکترا گفتن ببریدش خونه دیگه همینکارایی که اینجا مامیکنیم توی خونه خودتون بکنین وااای دنیا آوار شد روی سرمون و آوردیمش خونه وقربونش برم امام حسین و ائمه داداشما به خواسته خداشفا دادن و برگردوندن..توی بیمارستان ضریب هوشیاریش از۴تکون نمیخورد به محض اینکه بردیمش خونه و مادرم اینحال دیدش ودستاشو برد بالا و گفت یاامام خسین من بچما ازتو میخوام به ولاه به ولاه داداشم روز دوم توی خونه چشماشو باز کرد وازتهه گلوش حرف زد
یا ابوالفضل خودمو خیس کردم از ترس
حالش خوب بشه دیگه نمیگه الان از اون دنیا اکمده حتی میدونه اونجا چ خبره داداش دوستن همینجور بود خیلی سخته شرایطش
