عزیز دلی اینا فقط قسمت های از چیزای بود که خدا بهم میفهموند بعصی وقتا میگم ما ادما طرفیت ندارم واقعا نمیتونیم خیلی چیزارو بفهمیم منی که با دیدن این چیزا به مرز جنون رسیده بودم و مامان دست به دامن سیدا شده بود واسه دعای ارامش و من ...خیلی دلم میخواست یه جای تجربه هامو بگم و به بقیه بگم واقعا اون دنیا هس بیاید یکم بیشتر مراقب کارامون باشیم اونور گیر نکنیم اولا از مرگ نمیترسیدم ولی الان به شدتت میترسم توی اون شرایط جای قبر منو توی قبرستانمون بهم نشون دادن هر بار میرم مات اون یه نقطه میشم که هنوز خالیه اولش فک میکردم خوابه تا چند وقت دیگه کسی رو اونجا خاک میکنن همش توهمات دهنم بوده ۱۰ سال گدشته اما هنوز اون یه نقطه خالیه هیچ قبری نیست تمام حسم اینکه دره به ذره اون یه نقطه منو صدا میزنه .سعی میکنم فک نکنم ...خیلی سخته فهمیدن یه چیزایی
بازم از اون دنیا برامون بگو
الحمدلله که برگشتن
عزیزم آقای موزون که راجع به افرادی مثل همسر شما مستند می سازند. باهاشون ارتباط بگیرین. حالا از طریق کانالشون یا اینستا. ایشون هم تجربه دارن و هم قطعا روانشناسی که بتونه به این افراد کمک کنه رو می شناسند.
ان شاالله که حال همسرتون خیلی زود به حالت عادی برگرده
عزیزم قرآن بخونه بزار با قرآن بخابه
آره انگار یه چیزی گم کردم یه حسی انگار بچمو گم کردم پیداش نمی کنم یه حس خیلی بد انگار ازآسمون دارم سقوط می کنم به زمینم نمی رسم درحال سقوط ام یه سره حالم بده گناه داره منم گناه دارم اینقده بهم فشار می یاد باور کن اگه بچم نبود خود خودمو راحت می کردم که ازاین دوراهی نجات پیداکنم
