به عنوان کسی که یه دوران خیلی سخت گذروندم بگم که
این روزها هم می گذره و رو سیاهیش به زغال می مونه
انگار باید یک سری اتفاقات بیافته که آدم ها ذات واقعی شون به شما و خودشون و خدا نشون بدن انگار باید این اتفاق ها بیافته تا ببینیم یه عده چقدر می تونند لجن و کثافت باشه و بعد کم کم دوران اونها به سر می رسه و اونها هستند که میان پایین و تو هستی که بالا می ری و قدرت پیدا می کنی
فقط صبور باش و همیشه به خدا پناه ببر دوران تو هم می رسه
الان من گفتم سه ماه هر شب دعای علقمه می خوندم!
شما فکر می کنی فقط هر شب می خوندم؟
صبح می خوندم ظهر می خوندم بعدظهر می خوندم مغرب می خوندم شب قبل خواب می خوندم. انقدر تحت فشار بودم که کتاب دعا همیشه همراهم بود مثل یه نفر که چاره ای نداره و در عین بی چارگی یه در همه اش می کوبه!