امشب هفدهمین سالگرد ازدواجمون بود شوهرم کیک خرید اومد فشفشه و برف شادی و...یک ساعت پیش برق رفت اعصابش خرد شد خوابید گفت نخورید فردا عکس بگیریم جشن بگیریم بچه ها دعوا کردن یکی شون یواشکی دست کرد تو کیک اون یکی غر زد...
کیک آوردم تو اتاق زیر نور موبایل خوردن بچه ها نفری یه برش
شوهرم وسط هال خوابیده
دخترم گریه میکنه چرا سالگرد عروسی من باید برق بره مگه صبح چند ساعت بی برق نبودیم( ۷ سالشه)
این یکی روضه میخونه که ایسان الان تموم میشه
حالا بعدا میگم از بقیه خوشی ها