بچها خواب به چشمم نمیره فکرم بدجوری درگیره،،،شایدم حساس شدم شما بهم بگید اول اینکه میونمون8ماهه باهم خیلی خوب شده و خیلی احترام همدیگه رو داریم دوم اینکه دخترم چون بچمه نمیگم ها همه فامیل عاشقشن ب شیرین زبونی و خوشکلیش4سالشه،،،،و اینکه این هشت ماه وابستش کردم ب خانواده شوهرم باهم خوبن عمه هاشو دوست داره ،،،،امروز مادرشوهرم و دوتا ازخواهرشوهرام اومدن خونم و خیلی تند تند محکم در میزدن دخترمم درو باز کردو ب حالت بچگونه گفت زهرمار😐💜باخنده گفت ،،،بد مادرشوهرم گفت زهرمار تودلت بزنه🥲🥲🥲🥲🥲دلم یهو شکست خیلی شکست خیلییییییییییی نمیدونم چطور هضمش کنم دختر من تک نوه مامانمه و مامانم دم ب دیقه به بچم میگ دردت بقلبم دردت بجونم اگ جلو مامانم دس رو دخترم بلند کنم مامانم بقران بغض میکنه میگ جلو من چیز ب بچم نگو بد مادرشوهرم رااااحت ب دخترم گفت زهرمار ب دلت بزنه یطوری عم حالم خرابه....بچمم سرماخورده بود خودم کلا ازدیشب دلم یجوریه براش نفس ب زور میکشه