آره منم این جور آدما رو دیدم.
من خودم دو بار ازدواج کردم ازدواج اولم ۱۷ سالگی بود دقیقاً مثل همون کسیم که گفتی از پس تمام کاراش و مسئولیتاش برمیومد،،هیچ کسی باورش نمی شد من یه دختر ۱۷ ساله ام که تا قبل اون حتی یه تخم مرغ ساده هم خونه ی پدرم بلد نبودم درست کنم،،خونه و زندگیم مرتب بود،،غذام آماده سرکارم می رفتم،،از اونورم دیپلمم گرفتم با معدلی که از دوستام بالاتر بود.
اما مادرم برعکس من اصلاً آدمی نیست به تمیزی خونه و مسئولیتاش اهمیت بده زیاد.
اما یه مشکلی بود من از ۱۷ سالگی تا ۲۱ سالگی که جدا شدم هی مدام باورام و شخصیتم عوض میشد انگار انقلاب می شد تو وجودم.
کم کم فهمیدم من و همسر سابقم آدم دنیای هم نبودیم.
ازدواج تو سن خیلی کم از نظر من اشتباهه هر چه قدر هم طرف مسئولیت پذیر و پخته باشه شاید عقایدش و شخصیتش تغییر کنه دیگه به درد اون آدمی که انتخاب کرده نخوره.
مگه این که تغییر نکنه شخصیتش یا واقعاً درست تصمیم گرفته باشه.
که درست تصمیم گرفتن نیاز به تجربه داره تجربه هم تا زمان نگذره به دست نمیاد.
ازدواج مجددم هم سنم باز کم بود اما این دفعه دیگه به این باور رسیده بودم که شخصیتم دیگه تغییر نمی کنه.
مثلاً یه چیزایی رو دقت می کردم که اصلاااا تو ۱۷ سالگی بهشون حتی یک بار هم فکر نکرده بودم!!!!
مثل کیمیا تو سریال کیمیا بودما که آرش رو از سر احساسات فقط انتخاب کرده بود و هیچ ربطی دنیاشون بهم نداشت.
اون قسمت که انقدر تفاوت داشتن انگار گذشته ی من مرور می شد.