خونه داییم شام دعوت بودیم زن داییم دم پخت پخته بود و فسنجون و قرمه سبزی و..چند مدل دسر و... زن اون داییم که جاری زن داییم میشه گفت نمیدونی شوهرت دمخت با سالاد شیرازی دوست داره ،سالادت کو ، داییم پاشد با عصبانیت درشت درشت گوجه و خیار خرد کرد یعنی افتضاح به زنش گفت زن داداشم میدونه من سالاد دوست دارم تو نمیدونی ،بیچاره اون داییم تند تند غذا میخورد به زن این داییم میگفت بخور زن کاکا حرص نخور خیلی خوشمزه شده ،مام که کلا ساکت شده بودیم اصلا در تعجب بودیم کلا ، در مهمانی بعدی دایی هام حال زنداییمو گرفتن که در پایین میگم