ممنونم عزیزم مشکل خانواده من این پسردوستن بابامم بااصرارخودم زنگ زد ب خانوادش ایناکینه کردن چراپدرت زنگ زده یسری حرفازده تحریکش کرده ولی یادم نمیادتاحالا خانوادم دخالت کرده باشن اینامیخوان توهرچیزی نظربدن همه چیو کنترل کنن
تا ادم نشده نرو حالا که پدرت دخالت کرده اخ. از حقت دفاع کن تا از ت حساب ببره وگرنه هم بابات و حرفشو خریدار ندلره بی ا زش میشه پس رو نده دختر خوب بزار التماس کنه وبابات اجازه بگیره تا ب
تواین مدت بخاطرخانوادش کلی بهم توهین کرد حرف اول واخرشم خانوادش چون بابام ایناباکسی رفت وامدندارن هی اینومیزنه توسرم ک فکرکردی میزارم عین مامانت رابطه منوباخانوادم قطع کنی گفتم کی خواستم قطع کنم فقط گفتم من نمیام
تا وقت داری ی فکری به حال خودت کن دلم میسوزه برات
چون شوهر من اولویت اولش خانوادشه
ی چیزی بگم باورت میشه حتی محبتش به برادر زادهاش و خاهرزادهاش بیشتر تا بچه های خودش
نکن این کارو
نمیدونم سخت شده این کارش برام نفسم برید راهی ندارم نه خانواده ی نه چیزی بچه هامو فقط خودمم که میدونم برگ گل هستن چطور باهاشون برخورد کنم
چن روزه دارم میگم کاش ی چیزی بشه خودمو بچه هام با هم تموم کنیم همیچکدوم نمونیم که درد بیشتری بکشیم
عاقلانه فکر کن کسی که خانوادش مهمه هیچ عذاب وجدانی در برابر رفتارهای که با زن و بچش کنه نداره
خوندم این جور آدما انگار عقده دارن که همه چیزو به خانوادش بگن اونا هم شیرش کنن بخدا که ارزش نداره بمون خونه پدرت بهتره
ببخشید ولی خیلی بی عزت نفس و تو سری خوری
همین روند پیش برو ب زودی ب خاک سیاه میشونتت
