با خنده بهش گفتم اگه زن میخوای کیس برات پیدا کنم، یهو برگشت با یه نگاه تحقیرآمیز گفت تو!تو برام پیدا کنی؟!کسی باید این حرف رو بزنه که خودش تو انتخاباش موفق باشه نه تو....با تمام وجود شکستم و خرد شدم فقط خودمو کنترل کردم اشکام نریزه جلوش. بدجور دلمو شکست.
من هی میام به خودم امید بدم زندگیم خوبه ولی نمیشه.
"الحمدالله کما هو اهله" یعنی (از دست و زبان که برآید/کز عهده ی شکرش به درآید)
بنظرم با توجه به اینکه یه دورنذاشتید با یکی ازدواج کنه (با درست و نادرستیش کاری ندارم)
شما باید عاقل میشدی و این دفعه اصن ازش نمیپرسیدی که زن میحواد یا نه، چون این واکنش قابل پیش بینی بود
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ما مردا، بلد نیستیم حرفامونو کادو پیچ و قشنگش کنیم بزنیم، همینجوری رک و گزنده از دهنمون پرتش میکنیم ...
ببخشید ولی زندگی ایشون به بقیه ربطی نداره اگه ادم بتونه زندگیشو بدون ایراد پیش ببره قطعا این کارو برای خودش انجام میده نه حرف دیگران چه ادمی پیدا میشه که نقص و ایراد تو زندگیش نباشه؟
مامانم صبح ناراحت بود که دیر شده من فقط میخواستم حرف بندازم، ولی حق با توئه نباید میگفتم، بخاطر مادر ...
مادرتونم توجیه کنید دیگه
ولش کنید هر وقت خواست ازدواج میکنه، پسرا توی این موارد با هیچکس تعارف ندارن
در عوض واستون تجربه شد
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
والا من که برام نه مهمه نه چیزی .عین غریبه رفتم عقدش مبارک باشه گفتم کادوشودادم اومدم خونه...نه نظردادم نه چیزی الانم داره جدا میشه بازم بهم مربوط نیس .
الهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم .هدیه برای امام زمان ...خدایاشکرت .ممنونم ازت .