لطفا بی احترامینکنید فقط
من دو تا بچه دارم یازده ساله ازدواج کردم
شوهرم رو خیلی دوست دارم زندگی مون هم خوبه شور
از همه لحاظ اوکی هست همه چیش
من از اول ازدواج کلا کم خرج بودم اینم عادت کرده
مادرش هم خیلی بی اهمیت به لباس یعنی میگه لباس خریدن ولخرجیه یه لباس و باور کنید ۱۵ سال می پوشه نابودم باشه بازم می پوشه تو گوش بچه هاش هم خونده همین ها رو
حالا ما امسال خونه سازی داشتیم خیلی زیر بدهکاری و اینا بودیم من تو این نزدیک دوسال هیچی هیچی نخریدم چون خیلی فشار رومون بود
کلا مغرورم هستم خیلی سختمه درخواست کنم ازش
برا خودش تو همین وضعیت بی پولی چند دست لباس خریده
برا بچه هام هم همین طور
چند باری گفتم لباس ندارم ولی اهمیت نداده
امروز دیگه اعصابم خورد شد دعوا راه انداختم که چرا اهمیت نمیدی
میگه باشه بریم بخریم ولی باید این بدهی بمونه این کار بمونه مثلا
خیلی دلم شکسته خیلی
لباسام همه خراب شدن
حس کلفت بودن دارم
اینکه همه ی کار را می کنم به دوتا بچه میرسم اصلا نزاشتم بفهمه بچه داری یعنی چی هی گفتم خستس کارش سنگینه بدهکاره اعصابش خورده هی مدارا کردم
رابطه هم همه جوره اوکی بودمباهاش
حس خیلی مضخرفی دارم غرورم انگار شکسته
خودم یادش دادم اینقدر بساز و کم خرج بودم
اشتباه کردم خیلی
حالا چیکارکنم
دوست دارم هم تبیه بشه بدون دعوا که بچه هام تو تنش نیوفتن
هم یکم این اخلاق بدش درست بشه
کاش دستم تو جیب خودم بود