2777
2789
عنوان

برای ارشام نهار چی بپزم🙄🍳🥘🍱🥙🦀

| مشاهده متن کامل بحث + 2031 بازدید | 132 پست
حالا دروغ یا راست میگن واسه پرندهاهم لبه پنجره دونه میریزه،نمیدونم باز مطمئن نیستم همسایه روبه روییش ...

نهههه می‌ره لب پنجره همسایه رو ب رویی رو با روش خودش دید میزنم🤣🤣🤣

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

آخرشبم میرن خونه آرشام که یه تریبلکس خیلی لاکچریه تا لاک پشت آرشام که روپایی میزنرو ببینن

اخر این داستان با دنیای دخترونگیش خداحافظی میکنه

اینجا بودن بهم این فرصتو داد که خودم باشم 
خاک برسرش ببین یه ملتودرگیرخودش کرد حالام طرف فاعله

هی منه چرچیل رو هیتلر نتونست فریب بده اما آرشام فریب داد

البته ما دوست معمولی هستیم فقط نهار میریم بیرون


🧜‍♂️هیتلرم خوبه اما من عاشق با پنبه سر بریدن های چرچیلم🧜‍♂️

ای بابا خواهر دیک جا ندارم

من جا دارم نگه دار پیش من

آقایون درخواست دوستی ندین میترکونم کاربریتونو🍃متاهل و متعهد به همسر💍عاشق کتاب همسر زندگی و روانشناسی 🍃دانشجوی روانشناسی 🍃اطلاعات شخصی درباره زندگی شخصیم نمیدم 🍃آقایون ریپلای نکنن🍃ازسال98خواننده خاموش بودم 🍃درخواست دوستی هیچ کسی پذیرفته نمیشود لطفا به اعتماد ها خیانت نکنید💛
ن عزیزم خیلی پر قدرت ب روش خودش پاک میکنه و بعدشم بم میگ عزیزم از این ب بعد هر وقت رژ قرمز زدی همینه ...

اره اینقدر پر قدرت پاکش میکنه که تو وسط رژ پاک کردن از حال میری میبرتت بیمارستان لبای از جا کنده شده تو بخیه بزنن

اینجا بودن بهم این فرصتو داد که خودم باشم 
چون دوست دختر سابقش شرمیلا یه دختر عملی و سیاهه که موهاشو با دکلره سوزونده و با همه به ارشام تهرانی ...

تو پارتی با اون نیم وجب لباس روی پای آرشام میشینه و کنار گوشش با عشوه حرف میزنه و آرشام یه پوزخند بهش میزنه

من اشکام از چشمام سرازیر میشه و با پیرهن شکل چادرم می خوام فرار کنم که آرشام صدام میزنه و تاریکی مطلق.....💔

برادرم، کتاب هایی برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند، هواپیمایی به سلامت فرود می آید ، جراح لبخند زنان اتاق عمل را ترک می کند، پسر کور بینایی اش را باز می یابد، عشاق سرانجام یکدیگر را یافته اند، عروسی در راه است، تشنگان به آب می رسند، به نان و آزادی....
نهههه می‌ره لب پنجره همسایه رو ب رویی رو با روش خودش دید میزنم🤣🤣🤣

همون منم شک کردم گفتم دیگه اینقدرام خَیِر نیست که حواسش به پرنده هایِ کوچه خیابونم باشه... 

لعنتی واسه هرچیزی و هرکاری روش خودشو داره

🌸اِلٰهْی وَ رَبّی مَن لی غَیْرُکْ🌸 خیلی حرفا داشتم واسه گفتن،واسه نوشتن ولیییی حیف،امان از دست نینی یار😡 این کاربری دست ۴۰ نفره⬅️ یک:منِ دیوانه یِ عصبی🤬 دو: منِ مهربونو دلسوز☺️ سه:منِ نگرانِ استرسی😬 چهار:منِ شوخو خنده رو🤭 پنج:منِ خسته و بیحال😮‍💨 و...🙄🤔🤨  ✅پس اگه تو یه تاپیکی یچی گفتم،تو یه تاپیکِ دیگه یچی دیگه،سعی نکن مُچمو بگیری😏این منم فقط گاهی وقتا بسته به شرایط جویِ تاپیک مودم عوض میشه.همین😘
بسکه رژ خورده تو طول زندگیش دیگ دهنش جمع شده نمیتونه بخنده🤣🤣🤣🤣

بسکی با یه روش همشونو پاک کرده🤣🤣🤣🤣

برادرم، کتاب هایی برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند، هواپیمایی به سلامت فرود می آید ، جراح لبخند زنان اتاق عمل را ترک می کند، پسر کور بینایی اش را باز می یابد، عشاق سرانجام یکدیگر را یافته اند، عروسی در راه است، تشنگان به آب می رسند، به نان و آزادی....
تو پارتی با اون نیم وجب لباس روی پای آرشام میشینه و کنار گوشش با عشوه حرف میزنه و آرشام یه پوزخند به ...

بعد دوست ارشام که دکتره و به من چشم داره به ارشام میگه داداش چیکار کردی باهاش تو هم چشماتو باز میکنی که با سوزش عجیب سرم تو دستت مواجه میشی در حالی که ارشام چشمای نگرانشو بهت دوخته

اینجا بودن بهم این فرصتو داد که خودم باشم 
اخر این داستان با دنیای دخترونگیش خداحافظی میکنه

بابا این همون اول که آرشامو دید سریع با دنیای دخترونگیش خداحافظی کرد منتها دید ضایعست الان ما میگیم چقدر هوله گذاشت آخر داستان گفت

🌸اِلٰهْی وَ رَبّی مَن لی غَیْرُکْ🌸 خیلی حرفا داشتم واسه گفتن،واسه نوشتن ولیییی حیف،امان از دست نینی یار😡 این کاربری دست ۴۰ نفره⬅️ یک:منِ دیوانه یِ عصبی🤬 دو: منِ مهربونو دلسوز☺️ سه:منِ نگرانِ استرسی😬 چهار:منِ شوخو خنده رو🤭 پنج:منِ خسته و بیحال😮‍💨 و...🙄🤔🤨  ✅پس اگه تو یه تاپیکی یچی گفتم،تو یه تاپیکِ دیگه یچی دیگه،سعی نکن مُچمو بگیری😏این منم فقط گاهی وقتا بسته به شرایط جویِ تاپیک مودم عوض میشه.همین😘
بعد دوست ارشام که دکتره و به من چشم داره به ارشام میگه داداش چیکار کردی باهاش تو هم چشماتو باز میکنی ...

آرشام و میبینم که غرق در دود سیگار به من نگاه می‌کنه چرا حس میکنم ته چشماش نگرانی خاصیه،دکتر فرهمند خواستگار قبلیم نگاه پر حسرتی به من می‌کنه و با تأسف سرشو برای آرشام تکون میده و از اتاق خارج میشه

برادرم، کتاب هایی برای من بفرست که پایانی خوش داشته باشند، هواپیمایی به سلامت فرود می آید ، جراح لبخند زنان اتاق عمل را ترک می کند، پسر کور بینایی اش را باز می یابد، عشاق سرانجام یکدیگر را یافته اند، عروسی در راه است، تشنگان به آب می رسند، به نان و آزادی....
اره اینقدر پر قدرت پاکش میکنه که تو وسط رژ پاک کردن از حال میری میبرتت بیمارستان لبای از جا کنده شده ...

اره ولی نبرد بیمارستان 

دکتر رو صدا کرد اومد خونه و …

بعد بم گفت قربون موهای لخت شلاقیت برم تقصیر خودته 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز