2777
2789
عنوان

دو تا شخصیت مشهور بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 1 بازدید | 110 پست

مرسیییییی همگی جدی جدی هیچی به ذهنم نمیومد خدا خیرتون بدههههه❤️❤️💖❤️❤️💖❤️💖❤️

همسر رسمی سونگ مینگی متاهل و متعهد잠시 넘어졌지 괜찮아 잡아줄게 너 많이 걱정했니 No no no 아직 처음이잖아 그것쯤은 다 괜찮아 다 그런 거지 원래 그래 다 어른들도 우리 나이 땐 다 실수하고 연습하며 성장했었대 우린 아직 처음인 것들이 많잖아 괜찮아 우리도 겪어보며 크면 되잖아 울지마 잠시 뒤처지면 조금 쉬어가면 돼 너는 잘 하고 있어 너 잠시 힘들 때 내가 같이 뛰어줄게 걱정 접고 일어나 팔을 걷어 올려 포기 따윈 접어 넌 잘 하고 있어 oh 넌 잘 하고 있어 yeah 힘내 좀 참으면 돼 내가 곁에 있을게 넌 잘 하고 있어 oh 넌 잘 하고 있어 You gotta take your time 할 수 있잖아 너는 잘 할 수 있어 멈출까 말까 그만둘까 말까 왜 나는 안되는 걸까 이딴 잡생각은 집어치워 차라리 그 시간에 뛰어 어디가 끝인지도 모른 채 달리는 느낌 지친 몸과 마음의 연속 그러다 포기 앞에 들킴 끝은 네가 정하는 거야 네가 정한 끝은 뭐야 꿈을 향해 달려가는 너의 모습 그 자체가 충분히 잘 하고 있어 넌 분명 잘 하고 있어 내가 아는 너의 모습 분명 최선을 다하고 있어그거면 됐어 그렇게 계속 너만의 pace를 유지해가불안해하지 말고 너 자신을 자신하고 의지해봐넌 잘 하고 있어 oh넌 잘 하고 있어 yeah힘내 좀 참으면 돼내가 곁에 있을게넌 잘 하고 있어 oh넌 잘 하고 있어You gotta take your time 할 수 있잖아너는 잘 할 수 있어힘들어지고 지쳐도 포기하지 마널 밀쳐 내지 마 넌 조금 서툰 것 뿐야시간이 지나 또 지나 널 돌아봤을 때너에게 말해줘 이렇게넌 잘 하고 있어 oh넌 잘 하고 있어 yeah힘내 좀 참으면 돼내가 곁에 있을게넌 잘 하고 있어 oh넌 잘 하고 있어You gotta take your time 할 수 있잖아너는 잘 할 수 있어

خاشقچی

جورج فلوید

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عیب نداره بگو

چجوری بگم بفهمی ؟ باید خودت می‌دیدی چه کردن این دو بزرگوار 

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
این سایت جای خالی کردن عقده هات نیست تاریخ هم خودش میدونه اسم چه کسانی ماندگار خواهد بود و باعث افتخ ...

اسم تو ام ماندگار خواهد شد. 

مردی که تلاش می‌کرد که تاریخ تخمک گذاری خود را بفهمد سایت نینی سایت را یافت و در آن عضو شد😳او باعث تاریخ سازی شد. و نامش در جهان جاودانه ماند

راتو بگیر برو مردک

واسه یک مهد کودکی این ادبیات مناسب نیست فرزندم

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز