همونجا ام انقد حرص خوردم از دستش هی تو دلم فحشش میدادم میگفتم این چقد باز ای کیوش صفره تو حرم بگیرن بدبختیم. ینی با هزارتا صلوات برای این امام اون امام خیلی نموندیم تو حرم اومدیم بیرون. سه سال باهم دوست بودیم ک دیگ گف میخام بیام خاستگاریت. خانوادش هم مخالف اونا میگفتن از همینجا زن بگیر مشهد دوره فلانه اینم ی هفته تمام قهر کرد تا خلاصه راضی، شدن اومدن ک از همون اول خاهراش شمشیر از رو بستن ولی با همه بی محبتی خانوادش ک ن دعوتم کردن ن هیچی خودش هوامو داره. الانم تو عقدیم خانواده ها پشتمون نیستن خودمون باید همه چیو تهیه کنیم
اره چون اومده مشهد برای کار همش میگن تو داداش مونو از ما دور کردی فلان حالا تا موقعی ک بود محل نمیدادن ها حیف حیف از این اخلاق گرانبها و خوب من وگرنه شیطونه ی چیزایی پیشنهاد میدع لامصب همه عالی مثلا میگ برو دست بنداز دهن شونو پاره کن باز میگم خدایاتوبه😑😂
خدایی ساعت چهار صبح چرا بیدار بودیییییی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز