وقتی اومدم کلا زنگ زدم اصلا جا خورده بودن حتی میخواستن در باز کنن جا خورده بودن.
من با مادشوهرم اینا تو به ساختمونیم
اونوقت ک رفتم خونشون اول برای سلام و احوال و اینا گفتن ک خواهر شوهرت رفته خونتون فیلم عروسی رو ببینه.
و مادرمادرشوهرم دوتاشون .
اونوقت مادرشوهرم میگفت ک ۲ دیقس رفتن بالا
خواهر شوهرم گفت ک نیم ساعت اومدیم.
اونوقت مثل کسی ک استرس گرفته بودن کلا عجیب و غریب حرف میزدن