امروزساعت۲ونیم شب دخترخاله نامردم زنگ زد گفت شوهرم دوسم داره وازت متنفر
درحق من نامردی کرد وازنامزدم حامله شد وزنش شد
امشب حتی اون مردک بیشعور گفت من عاشق زنمم ازت متنفرم
گفت گمشوهری وبی لیاقت
اخ من کاری بهشون نداشتم
جیگرمواتیش زدن💔منکه کاری بهشون نداشتم
تاقیامت جیگرمو سوزوندن
بهم گفت جوگرفته بودتت که دوست دارم ولی من ازاول دخترخالتو میخواستم
قلبم رو هزار دستام میلرزه
کلی قرص اماده کردم بخورم
خدایا به پدرومادرم صبربده فقط