از صبح درگیر خونه تمیز کردن بودم قالی هامو دادم قالیشویی شستن آوردن الان از بیرون اومد بهش گفتم مبلا رو بده کنار سرامیک رو تمیز کنم قالی ها رو پهن کنیم گفت خستم جامو بزار میخوام بخوابم از سرویس اومد دید جاشو نذاشتم هنوز قاطی کرد سرم داد وهوار کرد که مگه نگفتم خستم لامصب جامو بزار بخوابم ازش متنفرم شما جای من بودین شوهرتون سرتون داد وهوار میکرد وتوهین میکرد چیکار میکردین فرداهم باید بریم خونه اقوام شهر دیگه اصلا دلم نمیخواد باهاش برم