کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته می شدند ،
بر می داشت
می برد وسطِ کودکی هایشان رها می کرد
همانجا که...
همانجا که اسباب بازی ها کم بود و دلخوشی ها زیاد
مشکلات ؛ ساده و کوچک بود و قلب ها بزرگ
گلدان ها ....
پر گل بود و خانه ها همیشه بوی صمیمیت و عشق می دادند
باید فرشته ای باشد که آدم ها را هر زمان که کم آوردند
بردارد و ببرد به یک عصرِ جمعه ی زمانِ کودکی که بزرگترین اندوه و فاجعه ی دنیا...
تکالیفِ نانوشته شان بود...💔