با ذوست خونوادگیمون شوهرم ون داداششو کرایه کرد رفتیم سفر، خانم هم سفرمون تو مهمون سرا بچه را ول کرده بود کل مهمون سرا را به گند کشید گفتم بچه ت را کنترل کن نیوه بجه را باید آزاد وذاشت راه و رسم زندگی را یاد بگیره، رفت ردیف آخر ون خوابید، زحمت نکشید چکمه را دربیاره، شربت اضافیش را ریخت کف ون، با اندازه یه کاروان 40نفره لباس و مایحتاج برداشت، تو راهم کلی سوغاتی حجیم خرید مجبور شدیم ساک لباسامون را بیاریم جلو رو یه صندلی بزارم، شبها جلو بچه ها با شلوارک و سوتین میخابید، فقط حرص خوردم تا خود سمنان خودم را لعنت کردم، شوهرش هم یه هزارتومنی خرج نکرد فقط از فضایل اخلاقی خودش تعریف نی کرد، مسافرتمون اطراف رضوانشهر و ماسال بود دیگه تصمیم گرفتم هرجا میریم تنها بریم، فامیل هم بدتر از دوست فقط حمالیش و خرجش و غذا پختنش برا ماست، و فخرفروشی، منت گذاشتن و سرکوفت زدن برای عروس نامحترم خانواده و،،،، لطفا راهنمایی کنید