بچه نمیدونم چرا ولی خیلی حسود شدم در مورد همسرم
دوست دارم فقط با من حرف بزنه
فقط منو دوست داشته باشه
تو خیابون گذرا دخترا رو نگا میکنه از اعماق وجودم میسوزم 😪😭😭
اصلا نمیتونید درک کنید ولی سلولای بدنم انگار داره آتیش میگیره🥲😭😭😭
خیلی حساسم خیلی خیلی زیاد
یا یه بار با تعجب یک دختر از جلومون رد شد موهاش آبی بود
بعد شوهرم باتعجب بهم نگا کرد گفت دیدی گفتم چی گفت موهاش آبی بود
صرفا میدونم واس اینکه عجیب بود براش گفت ولی من به همونم حسودی میکنم
باورتون نمیشه ولی به اینکه چرا همش پیش خانوادش هست هم حسودی میکنم آخه ما عقدیم میدونم نمیشت همش پیشم باشه ولی دلم میخواد بیشتر ماله من باشه و بعصی اوقات میخوام همش ماله خودم باشه
یا یه بار تو گوشی یه دختره داشت میخوند واقعا صداش قشنگ بود ها ولی من بازم حسودیم شد
دوست ندارم بگه
دوست دارم فقط منو ببینه
دوست دارم فقط ماله خودو باشه
فک کنم درارم روانی میشم😥😖😰
میدونم عادی نیس ولی حسودیم میشه به هر کی کنارشه
به هر کی یذره توجه کنه من بهشم نمیگم ولی واقعا عذاب میکشم
😪😪
دارم دیووونه میشم
به مشاورمم گفتم گفته از وابستگی و حسته نسبت بهش
باید یه جوری هر روز بخوابی که انگار اگ فردا نباشه تو مشکلی برات پیش نمیاد
خیلی وابستشی ولی من نمیتونم
😭😭😭😭