از اینکه شوهرم ی ادم وابسته ب خانوادشه خسته شدم چیکااار کنم
از اینکه با خانوادش تو یه ساختمونم خسته شدم
از رفت امد شوهرم ب خونشون هرروز
از اینکه هرجاااا بریم باخبر میشن
میرم بیرون میترسم ببینمشون خسته شدم تووورخدا جیکارکنم
از اینکه انقدر این زندگی سخت شده ک حتی پول و درامدمونم انقدر نیست که باهاش زندگی خوب بگذره
چیکاااار کنم خیلی خستم از وقتی ازدواج کردم افسرده و نارحتم اکثر مواقع
هیج راه فراری نیست
عااااشق شوهرمم اما این شرایط داره زندگیمو نابود میکنه